شادمهر کوچولوشادمهر کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
عشق بین مامان باباعشق بین مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

عزیزدل ما شادمهر کوچولو

سلاااااااااام سلاااااااااام سلاااااااام بابایی

پسرم خیلی هیجان دادم الان شاید نتونم حرفامو کامل و زیبا بنویسم چون اولین باریه که میگمو جگرگوشه ام بعدها میخواد بخونش.تو مهمترین اتفاق زندگیمی از الان واسه دیدنت قلبم داره میکوبه .خیلی خیلی واسم مهمی .بابایی دوست داره باهاش بیای فوتبال من بهت پاس بدم تو هم که بازیت عین خودم خوبه به عموییت لایی گلی بزنی خوب دیگه من الان برم روی عمو یاسرتو کم کنم آخه امروز چهارشنبه  هست بدترین روزای هفته های عموت واسه اینکه دست خالی میاد سالن فوتبال با یه کیسه گل برمیگرده ...
26 شهريور 1393

چشم به راهتیم عزیزم

شادمهر گلم الان داره میشه 5 ماه که تو دل مامانشه، کلی باهم حرف میزنیم، دوست شدیم، بازی می کنیم، گریه می کنیم، تازه تازه دارم حرکاتشو تو دلم حس می کنم، برا همین بیشتر بهش وابسته شدم، عزیز دل مامان کلی مهربونه از اول حاملگیم تا حالا اصلا مامانشو اذیت نکرده، فقط معده م رفلکس داشته که الان خیلی بهترم، گل عزیزمون کلی عکس و فیلم از 4 ماهگیش داله که میزارم بزرگ شد ببینه چقدی بوده و از کجا به کجا رسیده جیگل قشنگم همه چشم انتظارتن بخصوص عمو یاسرت که هر روز کلی میاد بالاسرت باهات بازی میکنه، عمو نادرت هم که وقتی فهمید پسری کلی ذوق کرد و میخواد واست کلی ماشین و هلی کوپتر و اسباب بازی بخره ، عمه کبری هم خیلی چشم انتظاره زودتر بیای پیشمون واست لاک...
25 شهريور 1393

امروز فهمیدم نی نی کوچولوی ناااااااازم پسله قنده عسله - شادمهر گلم ^_^

عشق مامان بابا امروز رفته بودیم خانم دکتر نشون بده از لحاظ جسمی خیلی سالمی ...خانم دکتر گفت خیلی طبیعی هستی و همه چیت به اندازه و خوووووووبه ...خدای بزرگ شکرت تمام نگرانی هام تموم شد...شادمهرم لنگه نداره...حرف نداره  اینم عکس سرکوچولوته دستت هم یه کمی پیداس! راستی! انقده امروز مامان مژی استرس داشت که نگووووووووو ...چون امروز معلوم میشد پسری یا دخمل! همه عمویی ها دلشون میخواست پسر باشی، انقدر می ترسیدم دختر باشی که نگوووووووو...به حدی عموهات دلشون پسر میخواست که موقعی که وارد اتاق شدم قلبم محکم میکوبید ...ولی خانم دکتر حرفه ای بود به محض اینکه اون غلطک و گذاشت رو دل مامان گفت نینیت پسره! گفتم مطمئنین؟ گفت بععععععععله ...وای نمیدونی ...
4 شهريور 1393
1